۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

اس ام اس sms عاشقانه سری ۱

در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.

تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست



آرزو دارم شبی عاشق شوی .آرزو دارم بفهثمی درد را .تلخی برخوردهای سرد را .می رسد روزی که بی من سر کنی .می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی ...


مهر تو به مهر خاتم ندهم ،وصلت به دم مسیح مریم ندهم،عشقت به هزار باغ خرما ندهم،یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم

تو رو خواستن اشتباه بود - تو رو دیدن یه گناه بود - دلم از گناه نترسید - که وجودت چون پناه بود

تو بودی باور من-تو یار و یاور من- تو بودی عشق اول-رفیق آخر من- تو بودی شور هستی-رفیق خوب مستی-تو بودی کعبه ی عشق-مثل خدا پرستی


اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

من برنده ام ... چون نجواهایم را به ترانه های ماندگار تبدیل می کنم.

دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست ... اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه

همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسید یادش باشه ریشش کجاست

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند

اگر برگ درخت در پاییز نمی افتاد، جایی برای روئیدن برگ های بهاری پیدا نمی شد.

آن کس که با داشته های خوب خود خوشحال نیست ، با برآورده شدن آرزوهایش نیز خوشحال نخواهد بود.

درازترین سفر با یک گام برداشتن آغاز می شود.

باران را دوست دارم ، چون بی هیچ چشم داشتی به زمین می آید. این فاصله را با تمام عشق طی می کند تا به ما اهالی خاک نوید تازگی و آبادانی بدهد.

جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.


وفای شمع را نازم که بعد از سوختن ...به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد...نه چون انسان که بعد از رفتن همدم... گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ..واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ....آلبرت انیشتن

صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است صدا کن مرا که صدایت قلب شکسته ام را تسکین میدهد صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا نشسته ام تا شاید صدایم کنی صدایم کنی ومحبت بی دریقت را نثارم کنی

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود


هی فلانی می دانی ؟ می گویند رسم زندگی چنین است...

می آیند.... می مانند.... عادت می دهند.... ومی روند.

وتو در خود می مانی و تو تنها می مانی

راستی نگفتی رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....؟


اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم


عشق این است که تو با صدای من سخن بگویی و با چشمان من ببینی و هستی را با انگشتان من کشف کنی


نمی دونم که چرا هر وقت به تو می رسم ، نمی توانم از تو

بگویم. برای گفتنت واژه کم می آورم. به هر حال ، بدان

که بیشتر از این حرف ها و واژه ها برایم معنا می دهی


من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه

اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه

من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه

آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمی کنه


شبی به دست من از شوق سیب دادی تو

نگو که چشم و دلم را فریب دادی تو

تو آشنای دل خسته ام نبودی حیف

و درد را به دل این غریب دادی تو.


تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است


من منتظرت شدم ولی در نزدی

بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی که اگر شود می آیم اما

مرد این دل و آخرش به او سر نزدی


هر چه بر من گذشت حقم بود من از این بیشتر سزاوارم تو گناهی نداری ای زیبا مرگ بر من که دوستت دارم


هرگز انتظار ندارم مرا همانقدر دوست داشته باشی که دوستت دارم. این توقعی است غیرمنصفانه! من باید عاشق تو باشم - در حد ممکن عشق, و آرزومند آن باشم که مرا بخواهی - هرقدر که می خواهی


من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو. به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو. من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری برای با تو موندن


من دو بهانه برای زندگی دارم؛احساس و عشق.عشق رو برای بیان احساس و احساس رو واسه ی تقدیم عشق به تو


مهربانی و صداقت تو درست به ظرافت گلبرگ های یک گله نوشکفته است که برای یه پروانه خسته بهترین جای رسیدن به آرامشه


عشق مثله یه قله کوه بلند می مونه که هر کسی که یک قلب پاک و یک دنیا صداقت داشته باشه می تونه فاتحش باشه


هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت؛چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم


قسم به رویه ماه تو قسم به سرخیه لبات قسم به سبزیه چشات قسم به عشق پاک من قسم به قلب سرخ من قسم به جون و روحم قسم به قلب و آبرویم دوست دارم همیشه


آرزو دارم شبی عاشق شوی. آرزو دارم بفهمی درد را. تلخی برخوردهای سرد را. می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی. می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی. می رسد روزی که شبها در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی


نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی


حالا وقتی خورشید غروب می کنه دیگه دلم نمی گیره؛آخه می دونم که طلوع دوبارش با نوره گرم قلبت همراهه و دوباره دست مهربونت رو روی سرم حس می کنم


من یک قطره ام تو یک دریا؛من یک پرنده ام تو آواز؛من یک ابرم تو یک دریا؛من یک بهانم تو دلیل پرواز


نسبت من به تو مثله آفتابگردان به خورشیده.آفتابگردان با نور خورشید زندگی می کنه و همیشه رو به تو هستش


گر می خوای صد سال زندگی کنی من می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم


چه زیباست نوشتن وقتی می دانی او می خواند

چه زیباست سرودن وقتی می دانی او می شنود

و چه زیباست جنون وقتی می دانی او می بیند


چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش


گفتی دوستت دارم . قلبم تندتر از همیشه تپید لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند . با صدایت مرا نوازش کردی تپش قلبت را حس کردم مهربان و پاک بود در اغوشت غرق محبت شدم به تو تکیه کردم و ارام شدم


عصری است غریب و آسمان دلگیر است

افسوس برای دل سپردن دیر است

هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت

عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است

امروز صبح وقتی خدا پنجره آسمون رو باز کرد ازم پرسید چه آرزویی داری؟

گفتم:خدایا مواظب کسی که این اس ام اس رو می خونه باش چون خیلی برام عزیزه


ده شاخه گل برات می فرستم نه تا طبیعی یک دونه مصنوعی و باهاش یک کارت می فرستم روی اون می نویسم تا وقتی که آخرین گل پژمرده بشه دوست دارم


شبیه شمع که خیلی نجیب میسوزد دلم برای تو گاهی عجیب میسوزد دلم برای دل ساده ام که خواهد خورد دوباره مثل همیشه فریب میسوزد نشسته ای به امید که؟ گـُر بگیر ای عشق همیشه آتش تو بی لهیب میسوزد تو اشتباه نکردی گناه آدم بود اگر هنوز بشر پای سیب میسوزد من آشنای تو بودم ولی ندانستم غریبه ها دلشان هم غریب میسوزد برای من فقط این دل ز عشق جا مانده است که با نگاه شما عن قریب میسوزد


خدایا گر تو درد عاشقی می کشیدی؛تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی؛تو هم چون من به مرگ آرزوها می رسیدی؛پشیمون می شدی از این که عشق رو آفریدی


دیروز که فریاد زدی دوست دارم گفتم نمی شنوم .امروز که به آرامی گفتی دیگه دوست ندارم گفتم هیس چرا داد می زنی!!!


اگر کسی دیوونت بود تو عاشقش باش…اگر عاشقت باشه تو دوستش داشته باش…اگر دوستت داشته باشه بهش علاقه نشون بده…اگر بهت علاقه نشون داد فقط لبخند بزن…اینطوری وقتی همیشه یک پله ازش عقب باشی اگر یه وقت خسته شد و یک پله جا موند تازه میشین مثل هم


در آغوشم بودی! قطره اشکی بر گونه ات لغزید خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک برای انگشتانم آشنا بود ... آشنا بود...؟ یادم آمد....! آن هنگام که خداوند تو را می آفرید خاک تو را با اشکهای من سرشت، راستی به گونه های خیس من نگاه کن، اشکهای من برای انگشتان تو آشنا نیست! زندگی مسابقه نیست زندگی یک سفر است و در آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه هاست


بی تو نه کاره جهان لنگ می شه ؛ نه بین زمین و آسمون جنگ می شه ؛اما دل من برای تو تنگ می شه


کاش در صفحه ی شطرنج دلت شاه عشق بودم و با کیش رخت مات می شدم زندگی بازی شطرنجی نیست که در آن با کیش کسی مات شوی زندگی تک تک این ثانیه هاست که در آن نقش تو پیداست


توی سرمای زمستون اونکه می مرد بی تو کی بود ؟ اونکه می نشست توی کوچه غصه می خورد بی تو کی بود؟ اونی که به یاد چشمات شعر عاشقونه می گفت گریه می کرد و با هق هق واسه تو ترونه می گفت بگو کی بود که می لرزی


تو را می خواستم تا در جوانی

نمیرم از غم بی هم زبانی

غم بی هم زبانی سوخت جانم

چه می خواهم دگر زین زندگانی؟


اگه روزی فهمیدی 1000 نفر دوستت دارن بدون اولیش منم اگه یه روز فهمیدی 100 نفر دوستت دارن بدون اولیش منم اگه یه روز دیدی 10 نفر دوستت دارن بازم اولیش منم اگه دیدی 1 نفر دوستت داره بدون اون منم اگه یه روز دیدی کسی دوست نداره بدون من مردم


روزی لپ یار کردم بوس؛گفت هم بی ادبی هم لوس؛گفتم گناهم چیست که کردم بوسی؛گفت لب رو ول کردی لپ رو می بوسی


وقتی با تو آشنا شدم؛درخت مهربانیت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم. معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتوانستم تمامش کنم. و دریای عشقت آنقدر وسیع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم و سرانجام در آن غرق شدم.


به من گفت : یادته گفتم تو تک ستاره آسمونه قلبه منی ؟ شرمنده ، اون شب هوا ابری بود ، چیزی معلوم نبود ، ولی امشب هوا صافه و پر از ستاره ...


هیچ چیز سختر از انتظار نیست ، آن هم انتظار برای لحظه ای که یک آشنا صدایت کند و به تو بفهماند که دوستت دارد ، اما هر چقدر هم که انتظار سخت باشد به آن لحظه ی زیبا می ارزد ، پس انتظار می کشم تا آن لحظه ی زیبا نصیبم شود ...


کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد ، کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد ، کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد ، کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد ...


گلم : میبینی هنوز همانم ، همان قدر عاشق ، همان قدر بی دل ، هر روز که میگذرد نگاهت عاشقترم میکند و لبخندت شیفته ترم ، خدا میداند که چقدر به خاطر نبودنت گریه میکنم ...


آخرین تکه قلبم را به پروانه ای دادم که رنگ پرهایش سوی دیدن را از من گرفت ، به او دادم چون از تمامی چیزهای دور و برم پاکتر بود ، حتی آبی تر از حوض آبی خونه ی تنهاییم ...


خدایا کمکم کن تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم ، خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم ، به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع آفتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم ، خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام ...

برایت آسمانی خواهم کشید

پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی

می خوام شکایت بکنم از تو به چشمای خودم که از روی دیونگی بیخودی عاشقت شدم

دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی.دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی.دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی.دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی.دوستت دارم چون به یک نگاه،عشق منی...


حتما لذت می بری از شکنجه کسی که به جرم دیوانگی تقاص جنونش را به بدترین وجه ممکن پس می دهد و آن چیزی جز بی تو بودن نیست


من چون دیوانه ی تو هستم خطرناکم یعنی ممکن است دست به کار هایی بزنم که دور از خلق آدمیزاد است

عشق من تنفست می کنم با همه ی شکنجه هایی که برایم اگر عاشق باشم طعم شهد ترین زهر دنیا را دارد مثل شوکرانی که سقراط نوشید و من هم با عشق سر می کشم


عشق گفتم:تا تورو دارم تنها نیستم منو تنها گذاشت و رفت... به احساس گفتم: تا تورو دارم تنها نیستم منو تنها گذاشت و رفت... به وفا گفتم:تا تورو دارم تنها نیستم اونم منو تنها گذاشت و رفت... ولی وقتی به تنهایی گفتم:تا تورو دارم تنها نیستم موند و هم دم


در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره ی آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

وقتی عشقت تنهات گذاشت نگران خودت نباش که بعد از اون چکار کنی شرمنده ی دلت باش که بهت اطمینان کرد

دلم رفت و دگر جانی نمانده به ابر دیده بارانی نمانده ببین این حال و احوال خرابم بجز درد و پریشانی نمانده

اگر دلت سنگی ست نرم نمی کنم فرهاد بودن شیرین تر است

اگه یه نگاه به زیر پات بندازی منو می بینی ولی بهتره یه نگاه به قلبم بندازی اونوقت می بینی که برای همیشه تو قلبم جا داری

هر دو خوب میدانیم ... خوب می فهمیم و از راز دل هم خبر داریم ... چه احتیاجی به سخن گفتن است؟! ... حرف زدن چه لزومی دارد؟! ... دستهای حلقه شده در هم ما ... لبخند شیرین ما ... خود گویای مکنونات قلبی ما هستند ... ما بدون آنکه حرفی بزنیم ...

متین ترین کلمه عشق است . جذاب ترین کلمه آشنایی است. پاک ترین کلمه وجدان است. تلخترین کلمه جدایی است. زشت ترین کلمه خیانت است. سخت ترین کلمه تنهایی است. بدترین کلمه بی وفایی است. بهترین کلمه تویی

می خواستم اسمتو تو قلبم حک کنم ولی نکردم. می دونی چرا؟

آخه ترسیدم ضربان قلبم موقع خواب اذیتت کنه


\

من همون ماهی کوچوله دل توام مراقب باش دلت نشکنه من میمیرم


تو سیب سرخ کدامین بهشت گم شده ای که باز با تو می شکند توبه آدم

پاییز را دوست دارم چون فصل غم است غم را دوست دارم چون گریه دل است دل را دوست دارم چون عشق را به من آموخت عشق را دوست دارم چون تو را دوست دارم چون تو را دوست دارم

هیچ نظری موجود نیست: